سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 3770
کل یادداشتها ها : 4
خبر مایه


یارو زبونش می‌گرفته،
میره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟
کارمند داروخونه می گه:
دیب دیگه چیه؟
یارو جواب می ده: دیب
دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.
کارمنده می گه: والا ما
تا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟
یارو می گه: بابا دیب،
دیب!
طرف می‌بینه نمی فهمه،
می ره به رئیس داروخونه می گه.
اون میآد می پرسه: چی
می‌خوای عزیزم؟
یارو می گه: دیب!
رئیس می پرسه: دیب دیگه
چیه؟
یارو می گه: بابا دیب
دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.
رئیس داروخونه می گه:
تو مطمئنی که اسمش دیبه؟
یارو می گه: آره بابا.
خودم دائم مصرف دارم. شما نمی‌دونید دیب چیه؟
رئیس هم هر کاری می‌کنه،
نمی تونه سر در بیاره و کلافه می شه.
یکی از کارمندای داروخونه

میآد جلو و می گه: یکی از بچه‌های داروخونه مثل همین آقا زبونش می‌گیره.
فکر کنم بفهمه
این چی می‌خواد. اما الان شیفتش نیست.
رئیس داروخونه که خیلی
مشتاق شده بود بفهمه دیب چیه، گفت: اشکال نداره. یکی بره دنبالش، سریع
برش داره بیارتش.
می‌رن اون کارمنده رو
میارن. وقتی می رسه، از یارو می‌پرسه: چی می خوای؟
یارو می گه: دیب!
کارمنده می گه: دیب؟
یارو: آره.
کارمنه می گه: که این
ورش دیب داره، اون ورش دیب داره؟
یارو میگه: آره،
همونه.
کارمند میگه: داریم! چطور
نفهمیدن تو چی می خوای!؟
همه خیلی خوشحال شدن که
بالاخره فهمیدن یارو چی می خواد. کارمنده سریع می ره توی انبار و دیب رو میذاره توی
یه کیسه نایلون مشکی و میاره می ده به یارو و اونم می ره پی کارش.
همه جمع می شن دور اون
کارمند و با کنجکاوی می‌پرسن: چی می‌خواست این؟
کارمنده می گه: دیب!
می‌پرسن: دیب؟ دیب دیگه
چیه؟
می گه: بابا همون که این
ورش دیب داره، اون ورش دیب داره!
رئیس شاکی می شه و می
گه: اینجوری فایده نداره. برو یه دونه دیب ور دار بیار ببینیم دیب چیه؟
کارمنده می گه: تموم شد.
آخرین دیب رو دادم به این بابا رفت!
*دلم خنک شد، آخر نفهمیدین دیب چیه*


  

همسر ایدآل
شخصی به یکی از موسسات همسریابی مراجعه کرد و گفت: من به دنبال یک همسر می گردم. لطفاً به من کمک کنید تا همسر مناسبی پیدا کنم.
مسئول مربوطه پرسید لطفاً خواسته های خودتان را بگوئید
- خوشگل، مودب، شوخ طبع، اهل ورزش، با معلومات، خوب آواز بخواند، در تمام ساعاتی از روز که در خانه هستم و بیرون نرفتم بتواند من را سرگرم کند، وقتی به همدم احتیاج دارم برای من داستان های جالبی تعریف کند و هر وقت که خواستم استراحت کنم ساکت باشد.
مسئول موسسه با دقت به حرف های او گوش کرد و در پاسخ گفت فهمیدم. شما به تلویزیون احتیاج دارید.
نتیجه:
مثلی هست که می گوید زوج بی نقص از یک زن کور و یک مرد کر درست شده است، زیرا زن کور نمی تواند خطاهای شوهر را ببیند و مرد کر قادر به شنیدن غرغرهای زن نیست. بسیاری از زوج ها در مراحل اول آشنائی کور و کر هستند و رویای یک رابطه بی نقص را می بینند. بدبختانه، وقتی هیجان های اولیه فرو می نشیند، بیدار می شوند و متوجه می شوند که ازدواج به معنی بستری از گل های رُز نیست و آن زمان کابوس آغاز می شود.


  

اعتماد
تلفن زنگ زد و خانم تلفنچی گوشی را برداشت و گفت : "واحد خدمات عمومی، بفرمائید."
شخصی که تلفن کرده بود ساکت باقی ماند. خانم تلفنچی دوباره گفت : "واحد خدمات عمومی، بفرمائید." اما جوابی نیامد و وقتی می خواست گوشی را بگذارد صدای زنی را شنید که گفت : "آه، پس آنجا واحد خدمات عمومی است. معذرت می خواهم، من این شماره را در جیب شوهرم پیدا کردم اما نمی دانستم مال چه کسی است"
فکرش را بکنید که اگر تلفنچی بجای گفتن "واحد خدمات عمومی" گفته بود "الو" چه اتفاقی می افتاد!
نتیجه:
در هر رابطه ای اعتماد بسیار با اهمیت است. وقتی اعتماد از بین برود رابطه به پایان خواهد رسید . فقدان اعتماد به سوء ظن می انجامد، سوء ظن باعث خشم و عصبانیت میشود ، خشم باعث دشمنی می شود و این دشمنی منجر به جدائی.


  

روزی دو نفر در جنگل قدم می زدند
ناگهان شیری در مقابل آنها ظاهر شد
یکی از آنها سریع کفش ورزشی اش را از کوله پشتی بیرون آورد و پوشید
دیگری گفت بی جهت آماده نشو هیچ انسانی نمی تواند از شیر سریعتر بدود
مرد اول به دومی گفت : قرار نیست از شیر سریعتر بدوم
کافیست از تو سریعتر بدوم
و اینگونه شد که شاخه ای از مدیریت بنام مدیریت بحران شکل گرفت!

بازی قدیمی و پر طرفدار " نون بیار کباب ببر "
به دلیل تعارض با واقعیت موجود در جامعه و تخیلی بودن آن از جمع بازی ها حذف و بازی
" چندین سیخ کباب بیار تا بتونی لقمه نونی ببری " جایگزین آن شد !

گدا میره در خونه‌ی یه پیرزن و پیرزنه عصبانی میاد دم در و میگه باز اومدی گدایی؟
گدا هم بر میگرده میگه چیه انتظار داشتی بیام خواستگاری؟

به دلیل گرانی نان
بازی نون بیار کباب ببر
غیر قانونی اعلام شد!

غضنفر تو جنگل داشته راه میرفته لاشه یه روباه رو میبینه رو زمین میگه :
وای خوب شد مرده و الا گولم میزد !

شعر  جدید سعدی پس از حذف یارانه ها :
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو تانی لقمه نانی به کف آری و سریعا بخوریش!


چشماتو نگاه کردم تمام آفرینش خدا رو توش دیدم
لوس نشو تو چشات خودمو دیدم !

یا رب ز کرم جزای نیکی بفرست
ماشین و آپارتمان شیکی بفرست
من میل به تک خوری ندارم، لطفا"
از این دم بخت ها شریکی بفرست


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ